از فرمایشات امام رضا علیه السلام
1 ـ مِن اَخلاقِ الاَنبياء التَّنّظُّف نظافت موجب پاكى جسم است نظافت مايـه آرام جـان است امـام هشتمين فرمود بـا خلق نظـافت شيـوه پيغمبران است 2 ـ صاحِبُ النّعمَةِ يَجِبُ ان يُوَسِّعَ عَلى عِيالِهِ توانگر را بوَد واجب كه بخشد زن و فـرزند را از مال دنيـا دهـد وسـعت به امر زندگانى بـه شـكر نعـمت حى ّ تـوانا 3 ـ مَن لَم يَشكُرِ المُنعِمَ مِن المَخلوقين لَم يَشكُر اللهَ عزّوجلّ شـنيده ام كه علـى بن موسـى كاظم خديو طوس، بفـرمـود نكته اى زيبـا كسى كه نيكويى خلق را نداشت سپاس نكـرده است سپـاس خداى بـى همتـا 4 ـ الايمانُ اداءُ الفرائضِ و اجتِنابُ المَحارِم فرمود رضــا امام هشتم: انجام فرائــض است ايمان دورى ز محرّمات و زشتى پرهيز ز ناصواب و عصيان 5 ـ لَم يَخُنكَ الاَمين، وَ لكِن ائتَمَنتَ الخائِنَ كسى كه بيـم ندارد ز كردگار عليم وِرا به خدمت خلق خدا مكن تعيين امين نكرده خيانت، تو از ره غفلت امين شمـرده خيـانت شعار بدآيين 6 ـ الصَّمتُ بابٌ مِن ابوابِ الحِكمة زبـان تو گـر تحـت فرمان نباشد خموشـى گزيـن، تا نيفتى به ذلـّت على بن موسـى الرضا راست پندى : سكوت است بابـى ز ابواب حكمت 7 ـ الاَخُ الاَكبرُ بِمنزِلةِ الاَب برادر چو دانا و شد و آزموده وِرا با پـدر مـى شمارش برابر بگفتـا امـام بحق، نور مطلق به جاى پـدر هست، مهتر برادر 8 ـ صديقُ كُلِّ امْرِئٍ عَقلُهُ و عَدُوُّه جَهلُهُ بـه نزديـك نـادان بـوَد تـار گيتى ز دانـش بكـن گـيتـى تـار روشـن بفرمود فرزنـد موســى بـن جعفـر: تو را عقل يار است و جهل است دشمن 9 ـ التَّوَدُّدُ الى النّاسِ نِصْفُ العَقلِ هميشـه در پـى تيـمـار بينـوايان باش كمك به خلق، ز كردار خـالق احـد است امام راست در اين رهگذر، كلامى نغـز: كه در معاشرت خلق، نيمى از خرد است 10 ـ التَوَكُلُ اَن لاتَخافَ اَحداً اِلاّ اللهَ بزن بـر لطـف حق دست توكل كـه لطف ايـزدى باشد تو را بس توكـل آن بـوَد كـاندر دو عالم به غير حق نـترسى از دگر كس 11 ـ اَفْضَلُ ما توصَلُ به الرَّحِمِ كفُّ الاَذى عَنْها فرمـود رضـا ولـى ّ مـطـلق گنجينـه علم و فضل و احسـان بهتر صلـه رحـم به گيتى است خـوددارى از گـزنـد ايشـان 12 ـ اَحسَنُ النّاسِ مَعاشاً مَن حَسُنَ معاشُ غيرِهِ فى معاشِه بهتـرين رهـرو به راه زندگـى است آن كه همچـون شمع روشنگـر بـوَد مردمـان در پرتـوش راحـت زينـد زندگـى در خـدمتش بـهتـر بــوَد 13 ـ العَقلُ حِباءٌ مِنَ اللهِ و الادَبُ كُلْفَة رضـا سبـط پاك رسـول امين كه نتـوان سـر از خدمتش تافتن بگفتا: خرد بخشش ايـزدى است ادب را به كوشش تـوان يافـتن 14 ـ لَيسَ لِبَخيلٍ راحةٌ و لا لِحَسودٍ لَذّةٌ بخل رنج است و حسادت محنت است از ولـى ّ آمـوز درس عبـرتـــى راحتـى در بخــل نتـوان يـافـتن در حسـد هـرگـز نيـابـى لذّتــى 15 ـ مَا الْتَقَتْ فِئَتانِ قَطُّ اِلاّ نُصِرَ اَعظَمُهُما عَفواً عفـو آييـن بزرگـــان باشـــد بـخشش آييـنـه دورانـديـش اسـت دو گـروهـى كه به جنگنـد و ستيـز نصرت آن راست كه عفوش بيش است 16 ـ عَونُك لِلضَّعيفِ اَفضَلُ مِنَ الصَدَقَة سخنـى دارم از امـام همام كـه مفيد است بهر هر طبقه دستگيرى ز ناتوان و ضعيف به يقين، بهتر است از صدقه 17 ـ المُؤمِن اِذا اَحسَنَ استَبشَرَ وَ اِذا اَساءَ استَغفَرَ گر ز بخت بد به كس بد كرده اى هان، مشـو نوميـد از درگاه ربّ مـؤمن ار نيكى كنـد شادان شود ور كند بد، مى كنـد بخشش طلـب 18 ـ المُسلِمُ الّذى سَلِمَ المُسلِمون مِن لِسانه وَ يَده شـنو پند فرزند موسـى بن جعفر امـام بحـق، مـاه بـرج امـامت كسـى هسـت مُسلم كه باشند مردم ز دست و زبانش به امن و سلامت 19 ـ لَيسَ مِنّا مَن لَم يأمَن جارُهُ بَوائِقَه به همـسايه نيكى كن اى نيكمرد كه همـسايه را بر تو حقها بوَد از آن كس كه همسايه ايمن نبُود بـفرمود مـولا: نـه از ما بوَد 20 ـ التواضُعُ ان تُعطى النّاس مِن نَفسِك ما تُحبّ ان يُعطوك مِثلَه چنان سـر كن اى دوست با نيك و بد كه باشـد ز تـو نيك و بد در امـان تـواضع چـنان كن به خـلق خـداى كه خواهـى كنـد خلق با تو چنـان 21 ـ مِن علاماتِ الفقيهِ الحُكم و العِلم و الصَّمت بصيـر بـاش به احكـام دين حق كه خداى از آن فقيه كه دانا به حـكم اوست رضاست نشـانـه هـاى فقـاهـت به نزد پـير خرد قضـاوت بحـق و دانـش و سكوت بجاست 22 ـ الصَّفح الجميلُ العفوُ مِن غيرِ عِتاب عفو چون كرده اى خطاب مكن كار بـى جا و نـاصـواب مكن وه چه نيكوسـت، عفـو بى منّت عفو كـردى اگـر، عتـاب مكن 23 ـ لايَأبَى الكرامَةَ الاّ الحِمارَ شـنـو كـلـام نـغـز فـرزنـد پيمبر گفتـار او روشـنـگـر شبهاى تار است جز مردم احـمـق نتـابـد رخ ز احسان هر كس كند احسان مردم ردّ، حمار است 24 ـ السّخى ّ يأكُل مِن طَعامِ الناس لِيأكُلوا مِن طَعامِه خـى مى خورد نان ز خوان كسان كه مردم به رغبت ز خوانش خورند بخيــ ل از سـر بخـل نان كسـى نيـارد خـورد تا كه نانش خورنـد 25 ـ السّخى ُّ قريبٌ مِن اللهِ، قريبٌ مِن الجنّة، قريبٌ مِن الناسِ سخـاوتمنـد هرگز نيست تنهـا كه تنـهايى نصيب ديگران است سخـى باشد قريـب رحمت حق به نزديك بهشت و مردمان است 26 ـ صديقُ الجاهِلِ فى التَّعَب به نـادان مكـن دوستى ، چون تـو را گـدازد ز كـزدار خـود روز و شب بگفتـا علــى بن موسـى الـرضـا رفاقـت به نـادان غـم اسـت و تعب 27 ـ اَفضَلُ العَقلِ معرفَةُ الاِنسانِ بِربّه ز خـاطر مـبر شـكـر يزدان پـاك كه شـكـر نعـَم نعمـت افزون كنـد بهين دانش اى دوست، آن دانشى است كه ات رهـبرى سوى بـى چـون كند 28 ـ مَن رَضى َ باليَسيرِ مِنَ الحَلال خفّت مَؤونتهُ رضـا بـاش بر داده كردگـار كـه خشنـودى از حق بوَد بندگى اگر شـاد گـردى به اندك حلال سبـك بـگـذرى از پل زندگـى 29 ـ مَن رَضى بالقَليل مِن الرِزقِ قُبِلَ منه اليسيرُ مِنَ العمَل كلامـى شنـو از شهنشاه طـوس ولـى ّ خـداونـد و سبـط رسـول چون بر رزق اندك رضايى ، خداى كنـد طـاعـت انـدكـت را قبول 30 ـ الصَّمتُ يَكسبُ المحبّةَ و هو دليلٌ على كُلِّ خيرٍ ز حسن خموشى و اوصاف آن چنين گفت شاه خراسان، رضا خموشـى به بار آورَد دوستـى شـود رهگشـاى همه خوبهـا 31 ـ مَن حاسَبَ نَفسَه رَبِحَ و مَن غَفَلَ عَنها خَسِرَ تواى كه ديده فرو بسته اى ز كرده خويش هميشـه زشتـى احـوال ديگران بينـى حساب نفس بدانديش كن كه سـود برى شوى چو غافل از اعمال خود زيان بينى 32 ـ مَنِ اعتَبَرَ اَبصَرَ وَ مَن اَبصَرَ فَهِمَ و مَن فَهِمَ علِِمَ امام راسـت كلامـى كه مرد بـاتدبير هزار نكتـه از آن يك كلام مى خـواند كسى كه عبرت گيرد بسـى شـود بينا كسـى كه بينــا گردد بفهمـد و داند 33 ـ افضَلُ المالِ ما وُقى َ به العِرضُ وانـگر را بگـو امروز كـن ايثار سيم و زر كه فردا سيـم و زر در اختيـار ديگـران باشد بهين مـال آن بوَد كان موجب حفظ شرف گردد اگر در راه ديگر صرف شد، حاصل زيان باشد 34 ـ المُؤمِنُ اِذا غَضِبَ لَم يُخرِجهُ غَضَبُهُ مِن حَقّ سخنـى بشنـو از امـام غريـب تا شـود علم و دانشـت افـزون مـرد مـؤمن اگر به خشـم شود نـرود از طريـق حـق بيـرون 35 ـ المُؤمِنُ اِذا قَدرَ لَم يَأخُذُ اَكثَرَ مِن حَقّه نكـته اى بشنـو ز فرزند رسـول آن كه مـردم را امـام و پيشواست گـر كه قـدرت دست مؤمن اوفتاد بيشتر از حـقّ خود هرگز نخواست 36 ـ النّظَرُ الى ذرّيّةِ محمّدٍ عبادَةٌ كـن عادت به كردار بزرگـان كه نتوان كرد آسان ترك عـادت نظر كـردن به فرزنـد پيمبـر بوَد در پيش مرد حق، عبادت 37 ـ اِنّما الحِميَةُ مِن الشَّى ءِ الاِقلالُ مِنهُ شنـو از علـى بن موسى الرضـا كلامى كه افزاديت عقـل و هـوش چو پرهيز خواهـى كنى از خوراك به كـم خوردن خوردنيهـا بكـوش 38 ـ لايَعدمُ العُقوبَةَ مَن اَدرَعَ بالبَغى ِ گو به آن كس كه ظلـم كرد فزون كـه عقـوبـت نـبـوده نشمـارد گـر بخـواهـد زيَـد به آرامـش كيـفـر روزگـار نـگــه ذارد 39 ـ لاتَطلُبوا الهُدى فى غَيرِ القُرآنِ فَتَضِلّوا بـگـفـتـا رضـا، ماه برج ولايت هدايـت مجـوييـد از غيـر قـرآن بـجـز راه قـرآن مـپـوييد راهى كـه گـمراهى آخر بوَد حاصـل آن 40 ـ مِن عَلامةِ ايمانِ المُؤمِنِ، كِتمانُ السِّر و الصَّبرُ فى البأساء و الضرّاء و مُداراة النّاس از عـلامـات مرد حق باشد رازدارى و صـبر بر سختى با مـدارا بـه مردمان پويـد راه آزادگـى و خـوشبـختى نظم اشعار از على باقرزاده (بقا) منبع : سایت امام رضا علیه السلام