باز هم محرم آمد و بیرقهای سیاه عزاداری به اهتزاز درآمد تا به سوگواری شهادت مظلومترین انسان تاریخ بشری بنشینند و ما را به مرور داستان عشقورزیهای سالکان طریق حق وادارند، باز هم رختهای عزا بر تن شدند تا همرنگ یوسف زهرا شویم و باز هم دستههای عزا به راه افتادند تا همسفر ملائک شویم. روزهای گریه و نوحه بر عزای حسین(علیه السلام) فرا رسیده است و باز هم روزهای ابراز ارادت و محبت آمده است و هر کس به وسع خود، عشق خود را به سرور و سالار شهیدان نشان میدهد. سیل اشکها دوباره جاری میشوند تا با آسمان همراه شویم. با دستان خود به سینه میکوبیم تا با طفلان محرم همدرد شویم و زنجیرها را به دوش میکشیم تا زخم تازیانهها را حس کنیم. آری! محرم آمد. شبهای سوگواری و عزا فرا رسید تا هیچگاه از یاد و خاطرمان فراموش نشود که چه بر سر پاکترین انسانهای زمین آمده است. آنان که جز طی طریق و تأمین سعادت بشری هدف دیگری نداشتند. حسین جان! ای فرزند شریفترین انسانهای کره خاکی و ای معشوق سینههای سوختهای که قرنهاست در سوگ تو به عزا نشستهاند. چگونه از تو بازگویم زمانی که دل همچنان سرگشته و در حیرت سیرت و مظلومیت توست و اشک مجالی نمیدهد تا بتوان سخنی گفت.