بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين وصلّى الله على محمد وآله الطاهرين ولعنة الله على اعدائهم أجمعين(1) ● درآمد عظم اللَّه اجورنا واجوركم بمصابنا بالحسين عليه السلام وجعلنا من الطالبين بثاره مع وليه الامام المهدى عليه السلام عاشورايى ديگر سپرى كرديم، اما نتيجه چه بود؟ بى ترديد در اين روز عده اى به بهشت رفته اند يا نام شان در ديوان حضرت سيدالشهدا عليه السلام در شمار بهشتيان نوشته شده، جمعى ديگر نيز - العياذ باللَّه - با سر به دوزخ افتاده اند يا اين كه در ديوان امام حسين عليه السلام در شمار دوزخيان قرار گرفتند. البته هر دو مورد به انتخاب بوده نه از سر اجبار، چرا كه خداى - عزوجل - راه و بيراهه را به انسان ها نمايانده و انتخاب مسير را به خود انسان واگذارده است. ● سوگ واژه هاى امام زمان عليه السلام زيارت جامعه كه از شهرت فراوانى برخوردار است از ناحيه مقدسه امام زمان عليه السلام نقل شده است. آن حضرت در قالب اين زيارت گوشه هايى از فاجعه كربلا را باز مى گويد كه در اين گفتار جمله هايى را از اين زيارت مورد بحث قرار مى دهيم. حضرت بقية اللَّه عليه السلام پس از بيان جمله هايى، خطاب به جد گرامى اش حضرت سيدالشهدا عليه السلام عرض مى كند: «...فلما رأين النساء جوادك مخزياً، وأبصرن سرجك ملوياً،برزن من الخدور ناشرات الشعور، على الخدود لاطمات، و بالعويل داعيات، وبعد العز مذللات، وإلى مصرعك مبادرات، والشمر جالس على صدرك...(2)؛ آن هنگام كه بانوان (حرم) اسب تو را شرمنده و سربه زير، و زين تو را واژگونه ديدند، موى پريشان، بر صورت زنان و شيون كنان به سوى قتلگاه تو شتافتند. حضرت حجت عليه السلام حالت اسب سيدالشهدا عليه السلام را آن سان كه بيان شد توصيف فرمود. در ابتداى عبارات، كلمه «مخزي» آمده كه از «خزى» (سرافكندگى) است. اين كلمه زمانى به كار مى رود كه فرد كوتاهى نكرده و در واقع كارى از دستش بر نمى آمده است، اما از اين كه نتوانسته است اقدامى كند خود را شرمنده و سرافكنده مى بيند. وضعيت اسب امام حسين عليه السلام نيز چنين بود چه اين كه نتوانسته بود صاحب خود را يارى كند. لذا با شرمندگى به حرم آل رسول صلى الله عليه وآله وسلم نزديك شد تا اهل حرم را از فاجعه اى كه رخ داده است با خبر كند. سرافكندگى اسب از يك سو و واژگان شدن زين به دليل پاره شدن بندهاى آن در اثر سقوط سخت سواركار از سوى ديگر زنان حرم را از عمق فاجعه با خبر كرد. آن گاه حضرت بقية اللَّه عليه السلام عكس العمل بانوان را توصيف نموده، عرضه مى دارد: برزن من الخدور، ناشرات الشعور ؛ موى پريشان از اندرون خارج شدند. توضيحاً عرض مى شود كه «خِدر» در زبان عرب به معناى مطلق پوشش و حفاظ نيست، بلكه اندرون و نهان خانه را كه دست نايافتنى است خِدر مى گويند. حالت ديگرى كه حضرت در اين زيارت بدان اشاره مى فرمايد اين است كه موى پريشان كردند. شايد به ذهن برسد كه موى پريشان كردن بدان معناست كه آن را در معرض ديد همگان قرار مى دادند. البته اين گونه نيست، بلكه بنابه رسم عرب اگر زنى به اوج نوميدى برسد، دل خوشى هاى خود را از دست بدهد و چنان داغى بر دلش نشيند كه هرگز اميد نشستن لبخندى بر لبان خود نداشته باشد، در چنين حالى گيسوان بسته و آراسته خود را باز و پريشان كرده، آن گاه مقنعه ها را مى بندند و اين كار گوياى رسيدن مصيبت و داغ سنگين است. بانوان حرم نيز چنين كردند، وانگهى حضرت سيدالشهدا عليه السلام به آنان فرمان داده بود كه مقنعه ها و پوشش ها را محكم كنند. تك تك عبارت هاى اين زيارت سوگوارى است. امام زمان عليه السلام ادامه مى دهند: على الخدود لاطمات، و بالعويل داعيات؛ بر صورت هاى خود مى كوفتند و شيون سر داده بودند. واژه «عويل» فراتر از شيون است، به اين معنا كه فرد، گريه را با شيون و فرياد همراه مى كند. ● در راه مقتل در بحار و ديگر متون رواياتى آمده است مبنى بر اين كه: زنان حرم با ديدن وضع آشفته اسب حضرت سيدالشهدا عليه السلام فاصله خيمه گاه تا قتلگاه (حدود دويست متر) را گريه كنان، بر سر و روى زنان و در حالى كه بانگ: وا(3) محمداه، وا علياه، وا فاطمتاه، وا حسناه، وا جعفراه، وا حمزتاه برآورده بودند به سوى قتلگاه مى شتافتند. در زيارت آمده است: والى مصرعك مبادرات ؛ به سوى قتلگاه تو شتاب مى كردند. در واقع نحوه حركت آنان به سوى قتلگاه تنها شتابان نبود، بلكه آنان بر يكديگر پيشى مى گرفتند. زبان از بيان آن صحنه و ديگر حوادث آن روز ناتوان است. راستى در لحظه لحظه آن هنگامه چه اتفاق هايى مى افتاد؟ زنان و كودكان حرم براى چه آن سان از يكديگر سبقت مى گرفتند؟ بانگ: وامحمداه، واعلياه، وافاطمتاه و...از چه رو بود؟ بى ترديد با اين فراخوان ها مى خواستند از عظمت و بزرگى مصيبتى كه بر آنان رفته سخن گويند و چه فرياد رسى بهتر از آن بزرگواران. ديگر آن كه اميد داشتند تا با رسيدن به هنگام به قتلگاه، شايد بتوانند آخرين لحظات زندگى حضرت سيدالشهدا عليه السلام را درك كنند. ● پس از عاشورا بنا به نقل علامه مجلسى قدس سره و ديگران، عمر سعد ملعون عصر عاشورا سرهاى شهيدان را پيش تر فرستاد و خود تا ظهر روز يازدهم در كربلا ماند. با سر رسيدن ظهر روز يازدهم، عمر سعد كاروان اسيران خاندان رسالت را به حركت در آورده، راه كوفه را در پيش گرفت. فاصله كربلا تا كوفه سه منزل بود و با تفاوت مسافرت و مركب، زمان لازم براى طى اين مسافت متفاوت بود. به عنوان مثال فردى كه به تنهايى و با اسبى راهوار و چابك اين مسير را طى مى كرد زمان كمترى در راه بود، در مقابل كسى كه با همراهان و به وسيله شتران مى بايست اين راه را پشت سر بگذارد سه تا چهار روز زمان مى خواست. ابن سعد بى آن كه فرصتى براى استراحت دهد، بازماندگان امام حسين عليه السلام را در كمتر از يك شبانه روز به كوفه رساند. او چگونه اين راه را چنين پيمود؟ با بازماندگان اهل بيت عليهم السلام چه كرد؟ امام زمان عليه السلام در توصيف اين سفر و چگونه كوچاندن بازماندگان كربلا خطاب به جدش حضرت سيد الشهدا عليه السلام مى گويد:«وسبي اهلك كالعبيد، وصفدوا في الحديد؛ و خاندانت چون بردگان به اسارت درآمدند و در غل و زنجير گرفتار آمدند». تاريخ موارد زيادى از رفتار رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم و اميرالمؤمنين عليه السلام با بردگان را برشمرده است، به عنوان مثال: مشركان به جنگ مسلمانان رفتند تا پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم را از ميان بردارند و اسلام را نابود كنند، اما خدا پيامبرش و مسلمانان را يارى نمود و آنان پيروز شدند و شمارى از مشركان را اسير كردند. آن روز به شب رسيد و صبح روز بعد پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم به مسلمانان فرمود: ديشب را تا صبح از صداى ناله يكى از اسيران به خواب نرفتم. موارد ديگرى نيز داريم كه آن بزرگواران، اسير را گرامى داشته، با آنان رفتارى محترمانه داشتند و حتى نسبت به كسانى كه به جنگ شان آمده بودند بد روا نمى داشتند. حال آيا با اسيران خاندان رسالت اين گونه رفتار شد؟ بى ترديد پاسخ منفى است، چرا كه ... ● از كربلا تا كوفه حضرت بقية اللَّه عليه السلام توصيفى جان سوز از نحوه بردن بانوان خاندان عترت به كوفه ارائه مى دهند. بنابر آنچه در زيارت ناحيه مقدسه آمده است، اسيران را چونان بردگان در غل و زنجير بسته مى بردند. در ميان اين اسيران دختران خردسال، امام محمد باقر پنج ساله، دو تن از فرزندان خردسال امام حسن مجتبى عليه السلام ديده مى شدند. تمام آنان را به شكلى جانكاه دست و پا و گردن در زنجير داشتند و دو سر زنجير را به يكديگر بسته بودند. همچنين پاى آنان از زير شكم شتران به يكديگر بسته شده بود. افزون بر چنين وضعيت دردناكى شترهايى كه بر آن ها سوار بودند از هيچ پوششى كه نشستن را هموار و تا اندازه اى راحت كند برخوردار نبود. امام زمان عليه السلام در اين باره خطاب به حضرت سيد الشهدا عليه السلام عرض مى كند: فوق اقتاب المطايا ؛(سوار) بر تخته هاى روى شتران. سوار اسب و استر و درازگوش شدن به دليل سطح يكسان پشتشان تا اندازه اى راحت است، اما شتران با داشتن كوهان و برجستگى پشت، جز با داشتن جهاز كه بر روى شتران بسته مى شود ممكن نيست. اين وسيله كه در بيان حضرت «قتب» خوانده شده از چوب تهيه مى شد و داراى سطحى هموار بود و از زير، كوهان شتر را در خود پنهان مى كرد. براى ثابت نگاه داشتن، آن را از زير شكم شتر مى بستند، سپس با قرار دادن عمارى يا هودج بر روى آن، شتر آماده سوارى مى شد. اين، راه متعارف مسافرت و جا به جايى با شتر بود. ابن سعد تمام اين خاندان رسالت را بر همان تخته ها سوار كردند. تأمل در چنين سفرى با آن وسايل، عمق فاجعه را مى نماياند. بر روى تخته هايى كه ناهموار و داراى برآمدگى نشستن، غل و زنجير بر دست و پا و گردن داشتن و چهار روز راه را اين گونه در كم تر از يك شبانه روز پيمودن چه بر سر آن بزرگواران آورد؟ علامه مجلسى عليه السلام در بحار آورده است: واُوداجه تشخب دما(4)؛ و از گردنِ [حضرت سجاد عليه السلام ] خون جارى بود. پر روشن است كه حركت سريع شتران و جهاز چوبين ناهموار و بدون روانداز با زنان و خردسالان چه مى كند؟ زمانى كه بازماندگان حضرت سيد الشهدا عليه السلام را وارد مجلس ابن زياد - عليه لعنة اللَّه - كردند، ابن زياد به يكى از مأموران خود گفت: اين پسر (منظور امام سجاد عليه السلام) را وارسى كن اگر به حد بلوغ رسيده است گردنش را بزن. بايد توجه داشت كه امام سجاد عليه السلام در واقعه كربلا بيش از بيست سال عمر داشت و فرزندش امام محمد باقر عليه السلام حدوداً پنج ساله بود. وانگهى بنى هاشم درشت اندام و بلند قامت بودند. با چنين توصيفى، راستى بر امام سجاد عليه السلام كه بيش از بيست سال داشت چه گذشته بود كه اين چنين خرد مى نمود؟ پر واضح است كه بيمارى، تحمل مصيبت هاى جانگاه، از دست دادن پدرى چون سيد الشهدا عليه السلام و عمو و برادرانى مانند حضرت ابوالفضل العباس، حضرت على اكبر عليه السلام و...از يك سو و در غل و زنجير بر شترهاى آن چنانى، راه چهار روزه را يك شبه طى كردن از سوى ديگر آن حضرت را چنان فرسوده بود. خونى كه از رگ هاى گردن شان در اثر سايش زنجير رفته بود، افزون بر ديگر مصيبت هاى امام سجاد عليه السلام بود.
● چشمان خون فشان امام زمان عليه السلام در اين زيارت به جد بزرگوارش عرض مى كند: لأندبنك صباحاً ومساءً، ولأبكين عليك بدل الدموع دمأ؛ (به خدا سوگند) بامدادان و شامگاهان بر تو سوگوارى و نوحه گرى كنم و در مصيبت شما به جاى اشك خون از ديده بفشانم. امام عليه السلام در عبارت اول از گريه و مويه با فرياد سخن گفته اند. آن حضرت، در كدامين بيابان و سرزمين فرياد غمگينانه خود را سر مى دهد؟ و كدامين جريان عاشورا را به ياد مى آورد كه داغ آن هرگز سردى نمى گيرد. غم ها و مصيبت هاى از دست دادن عزيزى هر چند سنگين باشند، به تدريج از ياد انسان مى روند و داغ آن ها سرد مى شود، اما آن حضرت داغى فراتر از داغ ها و اندوهى به بزرگى تمام اندوه ها دارد كه سوگ مندانه خطاب به سيد الشهدا عليه السلام مى گويد: بامدادان و شامگاهان بر تو سوگوارى و نوحه گرى مى كنم و در مصيبت شما به جاى اشك خون از ديدگان مى افشانم. ● آيا ممكن است به جاى اشك خون گريست؟ بنا به گفته محققان در پس چشمان انسان كيسه هاى خون وجود دارد. اين كيسه تحت تأثير غم و اندوه مصيبت و مشكلات سخت عاطفى، خون را تبديل به اشك كرده به سوى حدقه روان مى كند. اگر گريه ادامه پيدا كند و شدت يابد، فعاليت كيسه خون دچار اختلال شده، كار آمدى خود را از دست مى دهد. آن گاه است كه چشم خون فشان مى شود. در اين جا امام زمان عليه السلام بر آن نيست تا بگويد: چنان بر تو خواهم گريست كه به جاى اشك خون بفشانم، بلكه عرض مى كند: در عزاى تو اشك نمى ريزم، بلكه خون از ديدگانم روان است. اين بيان نشان مى دهد كه حضرتش در زمان خاصى بر جدش سيد الشهدا عليه السلام سوگوارى و گريه نمى كند كه در تمام سال بر حضرتش از ديده خون روان مى سازد. ● عاشورا جلوه گاه زيبايى ها چنانچه همه عمر جهان را بكاويم هرگز موردى مانند حوادث عاشورا، قضيه سيد الشهدا عليه السلام و اسيرى خاندان ايشان و نيز مصيبتى چنان سنگين نخواهيم يافت و خداى متعال چنين فرجامى را براى هيچ كس و خاندانى، جز اين خاندان مقدر نفرموده است. شايد به نظر رسد كه حضرت سيد الشهدا عليه السلام، امام سجاد عليه السلام و امام باقر عليه السلام معصوم بودند و در برابر سخت ترين مصيبت ها تسليم خدا بودند، اما زنان و كودكان خردسال معصوم نبودند و مصيبت هايى آن چنان جانگاه كه هر يك از آن جهانى را مى گداخت و برباد مى داد، با دل آنان چه كرد؟ و آنان در برابر آن همه مصيبت و داغ چه عكس العملى داشتند؟ آن دلسوختگان، كوچك ترين گلايه اى از وضع خودشان نكردند و قدرت روح خود را به رخ تمام هستى كشيدند. هنگامى كه آن مصيبت زدگان را بر ابن زياد وارد كردند، ابن زياد با لحنى زننده خطاب به حضرت زينب عليها السلام گفت: كار خدا را با خود و برادران و كسانت چگونه ديدى؟ حضرت زينب عليها السلام با تمام مصيبت ها و داغ هايى كه ديده بود با صلابتى فوق تصور فرمود: ما رأيت الا جميلاً ؛ جز زيبايى نديدم!(5) ممكن است اين سخن از بانويى ارجمند كه در دامان عصمت، رسالت و امامت پرورش يافته و به تعبير امام عليه السلام «عالمه غير معلّمه» است چندان عجيب نباشد، اما بايد توجه داشت كه ديگر بانوان حرم، كودكان و دختركان خردسال، در عين خردسالى شان صبر را شرمنده صبورى خود و مقاومت را زمين خورده صبورى و مقاومت خويش كردند. به راستى كه يكايك آنان تفسير صبر و مقاومت در راه خدا بودند، چرا كه حتى يك مورد شنيده يا ثبت نشده است كه آن بزرگواران، زبان به ناشكرى گشوده باشد. آنچه جالب توجه است اين كه آنان براى خدا صبر نموده و سختى ها را تحمل كردند و از همين رو مى بينيم خردسالان اين خاندان نامى به بلندى افلاك دارند و پس از حدود چهارده قرن همچنان گوش جان ها را نوازش مى دهد. يكى از آنان دختر سه ساله حضرت سيد الشهدا عليه السلام است كه در مركز حكومت و اقتدار يزيد، يعنى شام كه هنوز نام امويان در آن بر زبان ها جارى است، آن زيارت گاه باشكوه و ارجمند دارد و ميليون ها انسان نيازمند و دردمند دست نياز به سوى او دراز كرده، او را نزد خدا شفيع قرار مى دهند و حاجت روا باز مى گردند. اين مقام و منزلت تنها گوشه اى از مقام آنان است كه خداى - عزوجل - در دنيا به آنان عطا فرموده است. حال وظيفه ما به عنوان دوستداران اين خاندان گرامى چيست؟ بى ترديد يكى از وظايف ما در اين زمينه، سرمشق گرفتن و پيروى از آنان است و تنها از اين طريق مى توانيم به رستگارى دو جهان دست يابيم. ● دو توصيه عاشورايى ديگر را سپرى كرديم، اما نبايد عوامل به وجود آورنده آن و نيز اهداف حضرت سيد الشهدا عليه السلام و كسانى كه در آن روز در ركاب آنحضرت خود را فداى اهداف مقدسش كردند از ياد برده، نسبت به آن ها بى توجه باشيم و بايد همانند ديگر عاشوراييان، از تمام عاشورا و رسالت آن استفاده كرده، راه و مسير خود را اصلاح كنيم. در اين جا لازم مى دانم دو توصيه به عزيزان داشته باشيم: 1. بايد از تمام آثار بركت خيز حضرت سيد الشهدا عليه السلام استفاده كرد، به اين معنا كه جداى از شركت در مجالس مرتبط با آن حضرت يا اقامه مجالس حسينى، سعى كنيد اين بركت را به خانه هاى خود ببريد كه در آن صورت، ايمان تان، دنياى تان، آخرت تان و به يك سخن تمام زندگى و وجودتان از بركات حضرت سيد الشهدا عليه السلام با بركت خواهد شد. پرواضح است كه برگزارى مجالس خانگى به فراخور حال و توانايى افراد بستگى دارد. به عنوان مثال، فردى يك دهه در ماه محرم، صفر، ايام فاطميه يا مناسبت هاى ديگر به برگزارى مجلس سيد الشهدا عليه السلام اختصاص مى دهد و اگر اين مقدار ممكن نباشد كمتر از آن را نبايد از دست داد. در نظر داشته باشيم كه مجالس خانگى عمومى يا تنها به زنان اختصاص داشته باشد، به هر حال براى افراد خانواده صاحب مجلس، به ويژه سودمند و با بركت است و آثار مطلوبى بر آنان خواهد داشت. برگزارى مجالس سوگوارى اهل بيت عليهم السلام لزوماً بدين معنا نيست كه هزينه سنگين بر افراد كم درآمد تحمل كند، بلكه هر شخصى به اندازه توان خود از شركت كنندگان پذيرايى كند، مهم اين است كه در چنين مجالسى نام امام حسين عليه السلام برده و ياد حضرتش زنده مى شود. البته در طول تاريخ با اين مجالس برخوردهاى سختى از سوى حاكمان ستمگر شده و آنان مى كوشيدند تا اين فروغ خدايى را خاموش كنند و اندك زمانى نيز توفيق ظاهرى يافتند، اما در نهايت فروغ روشنى بخش خدايى به آتشى بنيان سوز تبديل شد و هستى آنان را در شعله هاى خود سوزاند. در روزگار ما رخدادى سخت تر از آنچه در روزگاران گذشته رخ داد در عراق تحت حاكميت بعثى ها چهره نمود. حاكمان بعثى بيش از سى سال عزادارى و برگزارى مجالس سيد الشهدا عليه السلام را ممنوع كردند و در راه تحقيق اين طرح شوم، صدها هزار منبرى و صدها هزار عزادار سيد الشهدا عليه السلام را به جوخه اعدام سپردند. حتى آنانى كه در خانه هاى خود مجالس روضه خوانى برگزار مى كردند فرجامشان مرگ بود. شركت كنندگان در مجالس عزادارى نيز از گزند بعثى ها در امان نبودند و به محض دستگير شدن، به شكنجه گران سپرده مى شدند. در نتيجه پس از سقوط طاغوت عراق ده ها گور دسته جمعى كشف شد كه نوزاد و كودكان و زنان و مردان جوان و كهن سال در آن ها به صورت گروهى و در حالى كه آثار تيرباران و شكستگى استخوان در اثر شكنجه بر اسكلت شان به چشم مى خورد، به در آورده شدند. بى ترديد آنچه تا به حال كشف شده اندكى از بسيار قربانيان است. با فروپاشى نظام ديكتاتورى در عراق مردم، دگربار به برگزارى مجالس حضرت سيد الشهدا عليه السلام روى كردند و از اطراف عراق براى تجديد ميثاق با امام حسين عليه السلام و ديگر شهيدان كربلا و برپايى پرچم آن حضرت به كربلا سرازير شدند. شخصى با اطلاع مى گفت: تنها از ايران بيش از يك ميليون زاير در عاشوراى امسال در كربلا حضور يافتند. از كشورهاى: پاكستان، خليج، لبنان، سوريه و... نيز به طور چشمگيرى در كربلا حضور داشتند. دشمنان اين دستگاه، حضور چند ميليونى مردم شيفته حضرت سيد الشهدا عليه السلام را تحمل نكردند و تحت تأثير روح پليدشان عاشوراى كربلا و كاظمين را به خون كشيدند تا شايد بتوانند اين دستگاه را از رونق بيندازند، اما بازنده اصلى همانان بودند، چرا كه جان باختگان اين واقعه، بر سرخوان اربابشان حضرت امام حسين عليه السلام حضور يافتند و به مقامى دست يافتند كه من و شما در قيامت غبطه آنان را خواهيم خورد و بى ترديد عاشوراى آينده پرشورتر برگزار خواهد شد. توجه داشته باشيم، جايگاهى كه شهيدان عاشوراى امسال بدان دست يافتند، ناشى از مقام سيد الشهدا عليه السلام است ؛ مقام و خصوصيتى كه خدا تنها براى آن حضرت مقرر داشته و براى خود نيز چنان نخواسته است. اگر تاريخ را بكاويم بسيارى از مشركان، كافران، بت پرستان، آتش پرستان و... را خواهيم يافت كه در مدح و ثناى امام حسين عليه السلام اشعارى به حجم يك ديوان بزرگ سروده و در سوگ حضرتش روضه خوانده اند. آتش پرست، كتابى از سروده هاى خود را كه در سوگ سالار شهيدان فراهم آورده بود به چاپ رساند. يكى از عالمان بزرگ برايم نقل كرد و گفت: با يك آتش پرست برخورد داشتم به او گفتم: مايلى مسلمان شوى؟ و او پاسخ منفى داد. سپس گفت: پس از مدتى فرزند مرد آتش پرست نزد من آمد و گفت: پدر ما فوت كرده است. او پيش از مرگ گفت: جنازه ام را به شيعيان بدهيد تا هر طورى كه مى خواهند با بدنم رفتار كنند. اين فرد آتش پرست به چه نتيجه اى رسيد كه چنان وصيتى كرد. آيا او مسلمان يا دوستدار اهل بيت عليهم السلام شده بود؟ يا آن جماعت غير مسلمان، اما نوحه سراى حضرت امام حسين عليه السلام چه فرجام و عاقبتى خواهند داشت؟ بى ترديد دوستى اهل بيت عليهم السلام به ويژه سيد الشهدا عليه السلام و خدمت به دستگاه ايشان تأثير خواهد گزارد و فرجامى نيكو براى انسان رقم خواهد زد. خدمت كنندگان به آن حضرت سختى هاى اين دنيا را پشت سر خواهند گزارد و نعمت هاى جاودانه سراى ديگر را از آن خود خواهند كرد، اما بى چاره و بد عاقبت كسانى هستند كه با اين دستگاه و با قضيه سيد الشهدا عليه السلام به مبارزه و كارشكنى پرداخته اند، چرا كه نه در دنيا روى خوشى را خواهند ديد و نه در برزخ در آرامش خواهند بود و در آخرت زيانى جبران ناپذير گريبان شان را خواهد گرفت. با اندك تأملى در زندگى آنان خواهيد ديد كه آبى را به خوشى نمى خورند. در آخرت نيز چنين افرادى كيفرى زود هنگام و سخت دارند، زيرا در روايات آمده است: چون در روز قيامت دادگاه عدل الهى برپا شود، نخستين كسانى كه به محاكمه كشيده مى شوند، قاتلان اهل بيت عليهم السلام به ويژه قاتلان حضرت سيد الشهدا عليه السلام خواهند بود. بى ترديد كسانى كه در برابر دستگاه سيد الشهدا عليه السلام قد افراشته، با آن از درِ ستيز درآيند، آنان كه به مبارزه با آن تشويق كنند، آنان در اين راه كارشكنى كنند، در همان دادگاه محاكمه خواهند شد. ● امام حسين عليه السلام محك الهى دستگاه حضرت امام حسين عليه السلام بوته آزمونى براى ميليون ها، بلكه ميلياردها انسان است. اين آزمون به مردم عادى اختصاص ندارد كه حضرت بارى تعالى چند هزار سال پيش از ولايت امام حسين عليه السلام پيامبران خود را همچون حضرت نوح عليه السلام و حضرت ابراهيم عليه السلام را با اين قضيه آزمود. لازم به يادآورى است كه به هنگام نام بردن هر يك از پيامبران بايد با رعايت «على نبينا و عليه السلام» ابتدا بر پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم سپس بر آن پيامبر درود فرستاد، اما در مورد حضرت ابراهيم عليه السلام به دليل منزلت و عظمت ايشان قضيه كاملاً عكس اين است و بايد با عبارت «عليه و على نبينا السلام» ابتدا به ايشان سپس به پيامبر و آلش سلام داد. در عين حالى كه ايشان چنين مقامى دارند مورد آزمون قرار گرفتند. حضرت آدم عليه السلام نيز از ديگر پيامبرانى است كه با ياد فاجعه كربلا مورد آزمون قرار گرفت. پس ما به طريق اولى مورد آزمون قرار مى گريم. شايان توجه است كه خدا اگر از كسانى كه نافرمانى اش كرده باشند بگذرد، اما در مورد كسانى كه نسبت به خاندان رسالت به ويژه حضرت سيد الشهدا عليه السلام و قضيه ايشان بد كند و مرتكب گناه شود بى ترديد گذشت نخواهد كرد، مگر اين كه توبه و كردار بد خود را جبران كنند. اين گونه افراد فراموش نكنند كه در گذشته هاى دور و دورتر و نيز در عصر حاضر كسانى با قدرت مطلق سرستيز نسبت به دستگاه سيد الشهدا عليه السلام برداشتند و اگر چه اندك زمانى توانستند با زور سر نيزه مردم را از برگزارى شعاير حسينى منع كنند، اما از آن جا كه خداى - عزوجل - مقرر فرموده است اين جريان همچنان جلوه گرى كند و بر تارُك هستى بدرخشد، با دست انتقام خود دشمنان عاشورا را با ذلت و زبونى از پاى درآورد و همچنان اين واقعه را على رغم كوردلان بد سيرت تا قيام قيامت پا برجا و پر رونق تر خواهد بود. لذا بايد گفت: سعادتمند كسى است كه اين جريان را تقويت و ترويج كند و شيطان صفت تيره روز آن كه با آن مبارزه و دشمنى كند. به جاست به دور از هر تنش و واكنشى منفى در زمينه قضيه سيد الشهدا عليه السلام كه دنيا و آخرت انسان را دچار نكبت و تيرگى مى كند، سعى در ترويج آن داشته باشيم و فتنه انگيزى و ايجاد تفرقه در دستگاه آن حضرت را براى سيه دلانى بگذاريم كه هماره جوياى بدبختى و تيره روزى هستند. توجه كنيد كه حتى يك بار «نه» گفتن براى گوينده آن نكبت بار و فلاكت زاست، پس از همين مقدار كارشكنى در اين دستگاه خوددارى كنيد. اگر هر يك به اندازه توان در خانه خود مجلسى برگزار كنيم يقيناً در دنيا و آخرت از بركات آن بهره مند خواهيم شد، چه اين كه خداى - عزوجل - چنين وعده اى را داده است و اين براى من افتخارى است كه شما را دعا كنم، باشد كه با اين كار به مقام دعا كنندگان به محبان و خادمان سيد الشهدا عليه السلام دست يابم. همين مجالس مختصر و پنج شش نفرى در دنيا و آخرت بلا هايى را از ما دور خواهد كرد. عزيزانى كه تا به حال در صدد برگزارى چنين مجالسى نبوده اند از امروز و در اولين فرصت دست به كار شده، آن را برگزار كنند. 2- ما در عصر ارتباطات و به تعبيرى ديگر در دهكده جهانى زندگى مى كنيم. حادثه اى در شرق جهان رخ مى دهد، دقايقى ديگر مردم غرب جهان از آن آگاه مى شوند. متأسفانه در چنين شرايطى بسيارى از جمعيت شش ميلياردى جهان امام حسين عليه السلام را نمى شناسند چه رسد به اين كه با عاشورا و اهداف آن آشنا باشند و آنان كه با نام حضرتش آشنايى دارند، وجود مباركش را آن گونه كه بايد نشناخته اند. بنابراين وظيفه ما سنگين تر به نظر مى رسد و لذا بايد در حد توان و شناختى كه از حضرتش داريم ايشان را به جهانيان معرفى كنيم. البته اين كار با وسايل فرهنگى از قبيل: كتاب، تبليغات، رسانه هاى گروهى و برگزارى مجالس ممكن و كارآمد است و نتيجه خوبى خواهد داد. نكته ديگرى كه بايسته يادآورى است اين كه هر يك از شما از ميان فرزندان تان خادمى به امام حسين عليه السلام و حضرت حجت عليه السلام تقديم كنيد و اگر تصميم جدى براى اين كار نداشت با تشويق و نه اجبار به پذيرش آن متمايل كنيد. از ديرباز با نام، كلام و شخصيت شيخ عبدالزهرا كعبى(6) آشنا هستيد. طاغوت عراق با اين پندار كه با خاموش كردن صداى حسينى او و امثال او مى تواند ياد و نام سيد الشهدا عليه السلام را از ميان بردارد، هم از اين رو وى را شهيد كرد، اما هرگز صدايش خاموش نشد، چرا كه پس از چند دهه با سقوط حاكمان بعثى در عراق، جاى جاى اين سرزمين حسينى و علوى گوش شده بود و صداى دشمن شكن او را كه واقعه عاشورا را باز مى گفت شنيد. شما و ديگران نيز صداى او را در خانه هاى خود شنيديد و شنيدند. اين امر منحصر به عراق و ايران نبود كه در امريكا، اروپا، افريقا و...صداى او بازگو كننده مظلوميت و عظمت سيد الشهدا عليه السلام و ياران پاك او بود. با خود بينديشيم اگر آن شهيد راه حسين عليه السلام يك ميلياردر يا حاكمى باقدرت، اما خوب بود آيا مى توانست چنين تأثيرى داشته باشد؟ به يقين پاسخ منفى است. او از خانواده اى روحانى برنيامده بود بلكه همگى كشاورزانى زحمت كش، اما مؤمن بودند، او هديه خانواده اش به دستگاه پرشكوه حضرت سيدالشهدا عليه السلام بود و او با كوشش فراوان خود خوش درخشيد و يكى از خادمان حقيقى دستگاه ملكوتى خاندان عصمت و طهارت عليهم السلام شد. داشتن چنين نعمتى بزرگ ترين افتخار در دنيا و آخرت است. بنابراين سعى كنيم يكى از فرزندان مان را وقف حضرت سيدالشهدا عليه السلام و حضرت بقية اللَّه الاعظم عليه السلام كنيم تا پس از كسب دانش و تقوا با تمام وجود در خدمت آن پاكان و هدايت گران باشد و جامعه را به سوى حق راهنمايى كند. آنانى كه هنوز فرزندى ندارند با حضرت سيدالشهدا عليه السلام پيمان ببندند كه يكى از فرزندان خود را تقديم دستگاه حضرتش كنند. چنين موهبتى اختصاص به پسران ندارد كه دختران نيز شايستگى نيل به اين موهبت را دارند. باشد كه بتوانيم خود و به وسيله آنان خط روشن و پربركت و مقدس امام حسين عليه السلام را به جهانيان معرفى كنيم. اميدوارم به بركت حضرت سيدالشهدا عليه السلام خداى -جل و علا - توفيق خدمت به اسلام و مسلمين و قضيه ماندگار حضرتش را به همگى ما عنايت فرمايد، ان شاء اللَّه
منبع : سخنان حضرت آیت الله العظمی سید صادق شیرازی